محتوا و تولید محتوا! اصطلاحاتی آشنا در این روزها که بسیار تکرار میشود و آنرا همهجا میشنویم. در این مقاله قصد داریم نهتنها از صفر، بلکه از زیر صفر و برای کسانی که حتی با واژه محتوا نیز آشنا نیستند و تا نقطه 101 شما را کاملا با مفاهیم محتوا، نگارش، کپی رایتینگ و غیره آشنا کنیم.
محتوا و تولید محتوا! اصطلاحاتی آشنا در این روزها که بسیار تکرار میشود و آنرا همهجا میشنویم. در این مقاله قصد داریم نهتنها از صفر، بلکه از زیر صفر و برای کسانی که حتی با واژه محتوا نیز آشنا نیستند و تا نقطه 101 شما را کاملا با مفاهیم محتوا، نگارش، کپی رایتینگ و غیره آشنا کنیم. این تضمین بهشما داده میشود که این مقاله جامعترین و کاملترین مقاله درباره محتوا و محتوانویسی بوده و حاصل مطالعات و دورههای متفاوت محتوانویسیست که ارزش زیادی دارد اما ما آن را رایگان اما با عشق تقدیم شما میکنیم!
محتوا (Content) در زبان فارسی به معنای چیزیست که درون چیزی دیگر قرار دارد. از دیگر معنای آن میتوان به درونمایه یا فحوا اشاره کرد؛ اما اگر بخواهیم از فارسی سخت عبور کنیم و به زبانی راحتتر محتوا را بشناسیم، بهتر است به شکل زیر نگاه کنید:
در شکل بالا ابتدا ظرف با مظروف نمایش داده شده است و در سمت راست فقط مضروف یا همان محتوا را میبینیم. با تسلط بر روی مبحث چیستی و چگونگی محتوا، روی در و دیوار محتوا میبینید و میتوانید انواع و اقسام محتوا را از دل هرچیزی استخراج کنید. مثلا:
بیل گیتس (Bill Gates) یکی از بزرگترین و ثروتمندترین افراد جهان و صاحب کمپانی مایکروسافت، جملهی معروفی دارد که هر کسی که در حوزه محتوا فعالیت میکند حتما آن را شنیده است. انگار محتوا، مدرسهایست که سردر آن این جمله حک شده است:
«محتوا پادشاه است!»
بیل گیتس بهخوبی اهمیت محتوا را میداند و این نقلقول را به یادگار گذاشته است اما نباید فراموش کرد که هر محتوایی ارزش ندارد و محتوایی ارزشمند است که بتواند مخاطب خود را جذب کرده و نگه دارد. نویسنده امریکایی، سث گودین نیز جمله معروفی دارد که میگوید «چرا جملاتمان را هدر دهیم و چیزی نگوییم؟!» این جمله بهخوبی میگوید که محتوایی که تولید میکنیم، باید محتوای خوبی باشد و هدفی را بهدنبال داشته باشد. در ادامه به اهداف محتوا میپردازیم اما قدم بعدی، اشکال مختلف محتواست.
اگر صاحب کسبوکاری باشید، هرچند کوچک، اهمیت محتوا را درک کردهاید. بسیاری از شرکتها و مشاغل بزرگ، بودجههای قابلتوجهی را برای تولید محتوا درنظر میگیرند. قطعا تاثیری که یک تولید محتوای مناسب و جذاب دارد، هیچ ابزار دیگری ندارد و بسیاری از مدیران کسبوکار نیز به این مسئله واقفاند. از اهداف عمده تولید محتوا میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
تولید محتوای مستمر و مناسب، میتواند در امر اعتمادسازی بسیار موفق ظاهر شود. درواقع این عمل باعث میشود تا مخاطبان با شما بیشتر آشنا شوند و حس اعتماد در آنها شکل بگیرد. هرچقدر بیشتر کسی روی محتوای شما زمان بگذارد، بیشتر با شما آشنا شده و اعتماد او بیشتر جلب خواهد شد.
با تولید محتوای خوب، میتوانید نام برند خود را نیز بیشتر به مخاطبان خود معرفی کنید چون اگر کسی از محتوای شما خوشش بیاید قطعا آن را به دیگران نیز معرفی میکند و ناخودآگاه، تبلیغات سینهبهسینه (Word of Mouth) شکل میگیرد که از موثرترین نوع تبلیغات میباشد.
تولید محتوای خوب و مناسب، میتواند بسیار در امر بهینهسازی وبسایت شما کمک کننده باشد و جایگاه وبسایتتان را در گوگل تثبیت و ترفیع میدهد. محتوا، مانند آب و موارد موردنیاز یک گیاه است که درصورت استمرار و تغذیهی درست میتوان نتیجه خوبی حاصل کرد.
هربار که محتوایی منتشر میکنید، احتمال این که پیام شما در مقابل افرادی که قبلا نیز شما را دیدهاند اهر شود، بالاتر میرود. بنابراین درصد تعداد افرادی که به مرحله خرید نزدیکتر میشوند، افزایش مییابد. بههمین دلیل است که بسیاری از کسبوکارها در سوشال مدیا فعالیت میکنند و خود را به مرحله فروش نزدیکتر میکنند.
اینکه محتوای خوب تولید کند نهتنها بهمنظور آموزش دستاوردهای خود به مخاطبان است، بلکه با این تکنیک تخصص و تبحر خود در زمینه کاری خود به نمایش میگذارید. این خودنمایی دانش، نهتنها اعتمادسازی را در پی دارد، بلکه شما را در کنار سایر رقبایتان کاربلدتر و خبرهتر جلوه میکند.
محتوای متنی همین محتواییست که شما در حال خواندن آن هستید. محتوای متنی مانند لبهی تیغ است و بسیار محتوای حساسیست چون از طرفی ممکن است جوری شما را جذب کند که بارها و بارها آن را بخوانید و از آن لذت ببرید؛ از طرفی ممکن است حتی به سطر دوم نرسیده و آن را رها کنید. محتوای متنی را میتوان در قالب مقاله، کپشن، کتاب الکترونیک، خبر و... تهیه کرد. این محتوا هرچقدر با ریزبینی و دقت بیشتری نوشته شود، جذابیت بیشتری خواهد داشت و قطعا مخاطب بیشتری را جذب خواهد کرد. البته چارچوب کلی و نحوه نگارش هریک با دیگری تفاوت دارد که باید حتما به آن دقت کرد. برخی از مهمترین شبکههای اجتماعی عموما بر پایه محتوای متنی هستند و کمتر عکس و فیلم ارسال میشود مانند توییتر.
محتوای تصویری نیز یکی تاثیرگذارترین و جذابترین نوع محتواست که در بعضی شبکههای اجتماعی مانند تلگرام و اینستاگرام، مورد توجه عموم قرار دارد. اینگونه محتوا نیز درقالب عکس رئال، کارتون یا کاریکاتور، اینفوگرافیک، مینی اینوفگرافیک و... تولید میشود. ماهانه بسیاری از کسببوکارها نیز برای تولید محتوای تصویری خود میلیونها هزینه میکنند تا بتوانند حداکثر مخاطب را جذب کنند.
محتوای صوتی یکی از روبهرشدترین نوع محتواست که در قالب موسیقی، پادکست، کتاب صوتی، دکلمه و... تولید میشود. در سالهای اخیر بسیاری از پادکستها و کتابهای صوتی، جزو محبوبترین نوع محتوا بودهاند. اسپاتیفای (Spotify) و کستباکس (Castbox) دو نمونه از پلتفرمهاییست که از این دو نوع محتوا تولید میکنند.
محتوای ویدئویی نیز یکی از محبوبترینهاست که در انواع قالب رئال، موشنگرافی، استاپموشن، انیمیشن، کارتون و... تولید میشود که از توجه عموم مردم برخوردار است. بسیاری از شبکههای اجتماعی این نوع محتوا را به آخرین نسخههای آپدیت خود اضافه کردهاند چراکه یکی از موثرترینهاست.
اکثر محتوایی که میبینیم، برای تاثیر گذاری بیشتر از تلفیقی از تمام محتواها استفاده میشود. بهطور مثال یک پست ورزشی در یک وبسایت، ابتدا با عکس خود توجه جلب میکند، سپس با کپشن مرتبط و جذاب، مارا ترغیب به کلیک روی آن میکند. سپس یک محتوای ویدئویی از یک برش از مسابقه فوتبال بههمراه یک گزارش صوتی روی آن را مشاهده میکنیم.
اما حال که انواع شکل محتوا را فهمیدیم، باید انواع محتوا را از نگاه کاربران نیز یاد بگیریم.
محتوای مفید به محتوایی که سعی در انتقال مطلبی دارند و عموما در قالب لحن جدی بیان میشوند. مانند انواع محتواهای خبری و نتایج بازیهای فوتبال یا ویدئوهای آموزش آشپزی.
محتوای سرگرم کننده صرفا محض سرگرم کردن مخاطب ایجاد میشوند. مانند برخی عکسها یا فیلمهایی که شاید بسیار خندهدار باشند اما کمتر پیامی را هم منتقل نکنند.
محتوای درگیرکننده نیز محتواییست که ممکن است پیامی را منتقل کنند و ممکن است مفید باشند. مانند کلیپهای انگیزشی که ممکن است آن محتوا مدتها در ذهن باقیبماند. مانند برخی عکسها و پستها که ممکن است در سراسر اینترنت دیده باشید.
برای ایجاد محتوای خوب باید صبوری کرد، وقت گذاشت و هزینه کرد. برای تولید محتوای ویدئویی، عکاسی و صوتی باید درباره آن آموخت و توانایی خود را در هریک از رشتهها ارتقاء داد. اما درباره محتوای نگارشی و متنی، میتوان بهجرئت گفت که یادگیری آن یک باید است و هرکسی برای پیشرفت تواناییهای فردی خود باید یادبگیرد. چهبسا در سالهای کودکی و دبستان میتوانستیم این مهارتها را یادبگیریم. با این حال، چیزی که اکنون قصد داریم با شما درمیان بگذاریم، چگونگی نگارش نیست؛ چگونگی نگارش درست است!
برای نگارش یک مقاله صحیح (از لحاظ نگارشی)، باید نکاتی را رعایت کرد. اصولا موارد نگارشی ایجاد شدهاند تا مخاطب بتواند راحتتر بخواند و راحتتر درک کند. بدون اینکه نیاز باشد به عقب برگردد و دوبارهخوانی کند یا چندثانیهای را روی یک سطر زمان بگذارد. این موارد عبارتند از:
رعایت نیمفاصله بسیار مهم است و بهنظر من متنی که نیمفاصله را رعایت میکند یک سر و گردن از بقیه متون بالاتر است چراکه بسیار در سرعت فهم و گیرایی نوشته تاثیر دارد. به متن زیر دقت کنید:
بی رحم ترین انسان ها روزی دلسوز ترین آن ها بودند.
بیرحمترین انسانها روزی دلسوزترین آنها بودند.
کدام یک برای خواندن راحتتر بود؟ قطعا دومی! اینگونه نگارش باعث میشود تا کلمات مرتبط با یکدیگر، درکنار هم قرار گرفته و با اتمام سطر، با دیگر کلمات قاطی نشوند و درکل خوانش را راحتتر میکند.
علائم نگارشی مانند تابلوهای راهنمایی و رانندگی هستند که برای خواننده مقررر میکند که کجا بایستد، کجا کسره اضافه کند و کجا برود. قطعا شما هم مثال نوستالژی زیر را بهیاد دارید که برای نمایش اهمیت علائم نگارشی برای ما مثال میزدند که ممکن است نبود یا استفاده اشتباه آنها باعث تغییر معنی و یا حتی از دست رفتن جان کسی شود!
بخشش لازم نیست، اعدامش کنید!
بخشش، لازم نیست اعدامش کنید!
برای نگارش ویرگول (،)، نقطهویرگول (؛) و نقطه (.)، دونقطه (:)، علامت سوال (؟)، علامت تعجب (!)، سه نقطه (...) باید علائم را به آخرین کلمه قبلی چسباند و با یک فاصله، ادامه متن را نوشت. بدین شکل:
غلط: بخشش ، لازم نیست اعدامش کنید ! چون...
غلط: بخشش ،لازم نیست اعدامش کنید! چون ...
صحیح: بخشش، لازم نیست اعدامش کنید! چون...
اعداد در نگارش نیز قواعدی دارند. معمولا اعداد بین صفر تا هشت را به حروف و 9 به بعد را باید به عدد نوشت. به اینصورت که:
یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت؛ هشت، 9، 10، 11...
یکی از بزرگترین مشکلات و غلطهای املایی موجود در متونی که میبینیم مربوط به همین موضوع است. هکسره! به موارد زیر دقت کنید:
غلط: رویایه بیپایان
صحیح: رویای بیپایان
غلط: مشترکه مورده نظر
صحیح: مشترک موردنظر
غلط: امروز هوا خیلی عالیِ
صحیح: امروز هوا خیلی عالیه
غلط: جایزه از آنه منِ
صحیح: جایزه از آن منه
گاهی انقدر درگیر پیادهسازی آنچیزی که در ذهنمان است میشویم، غافل از اینکه یادمان میرود آن را با شیوه درست و صحیح بنویسیم. برای شناسایی دقیقتر هکسره و کسره از یک دیگر میتوان گفت که اگر بهجای هکسره، «است» جایگزین کنیم، معنای جمله تغییری نمیکند اما اگر «است» جایگزین کسره شود، معنا تغییر میکند.
هکسره: امروز هوا خیلی عالیه.
است: امروز هوا خیلی عالی است.
هکسره: جایزه از آن منه.
است: جایزه از آن من است.
شاید برای شما هم ابتدا یک متن را با لحن دوستانه یا کتابی آغاز کردهاید اما به ته متن که میرسی یهو میبینی که محاوره شده! این تغییر لحن بسیار در ادراک و فهم متن اثرگذار است و باید از آن جلوگیری شود و از آغاز تا پایان متن را با یک لحن ثابت نگارش کرد. این انتخاب لحن به پلتفورمی که قصد انتشار در آن را دارید نیز میتواند مرتبط باشد. مثلا در توئیتر لحنی کاملا متفاوت (محاوره) را نسبت به لحن مورد استفاده در لینکدین (معمولا دوستانه یا کتابی) استفاده میکنیم.
نیاز به گفتن ندارد که غلط املایی را باید تا جای ممکن فیلتر کرد تا متن، شفاف و گویا بهدست مخاطب برسد. گاهی ممکن است غلطهای املایی در متن ظاهر شود ولی باید تا حد امکان آن را با چشم فیلتر کرد تا از بروز خطا جلوگیری کنیم. تا حدی میتوان غلطهای املایی را نادیده گرفت و بهعنوان خطای انسانی از آن عبور کرد اما از حدی به بعد در اعتبار متن تاثیرگذار است و ممکن است در ذهن خواننده نیز اثر منفی بگذارد.
در گذشته محتوا را صرفا در قالب آفلاین میدیدیم. روزنامهها و مجلات، تلهتکست تلویزیون، بیلبوردها،پوستر و بنر، کتاب، سیدی، بروشور و کاتالوگ و... از نمونههای محتوای آفلاینی بودند که احتمالا همگی ما آنها را میشناسیم.
اما با ورود تکنولوژی و اینترنت، فضای دیگری به فضای حقیقی ملحق شد. فضایی که نامش مجازیست اما دستکمی از فضای حقیقی ندارد. محتوا را در فضای آنلاین نیز بهصورت ایمیل مارکتینگ، رسانههای اجتماعی، مقالات و صفحات وبسایت، تبلیغات CPC، تبلیغات گوگل ادز، تبلیغات ریتارگتینگ و دهها موارد دیگر میتوان معرفی کرد. بسیاری از برندها همچنان بدون حضور در اینترنت و صرفا با تکیه بر تبلیغات و محتوا در دنیای حقیقی قصد پیشرفت دارند و در مقابل، برندها و شرکتهایی که اعتقادی به دنیای حقیقی ندارند و تمام تمرکزشان روی فضای مجازیست. اما از نظر من، اکنون که با دو دنیای متفاوت طرف هستیم، وظیفه ماست تا در هر دو دنیا (فضای حقیقی و مجازی) حضور داشته و برای خدمترسانی به مشتریانمان آماده باشیم.
خلاقیت در محتوا حکم نمک در غذا را دارد. نبودش عذابآور است و زیادش نیز مضر است! متنی بدون خلاقیت، خشک است و فهمیدن آن انرژی میبرد. همچنین اگر مطلب آن را دوست نداشته باشید، ممکن است حوصلهسربر باشد و درنهایت از خواندن آن صرفنظر کنید. اما استفاده بیش از اندازه آن نیز ممکن است باعث گنگ شدن مطلب و یا نامفهوم شدن مطلب شود.
اما خلاقیت بهجا و درست میتواند شاهکار خلق کند و مدتها در ذهن مخاطب ماندگار شود. فرقی نمیکند که محتوای متنی مینویسیم یا کپیرایتینگ یک بنر بیلبورد؛ شاهکار از دل خلاقیت بیرون میآید!
حرف از کپیرایتیگ (Copywriting) شد پس بیایید تا با این مفهوم نیز آشنا شویم. کپیرایتینگ به عمل یا حرفه نگارش متون تبلیغات است و به کسی که اینکار را انجام میدهد، کپیرایتر میگویند.
دیوید اوگیلوی (David Ogilvy) را عموما بهعنوان پدر کپیزایتینگ جهان میشناسند. کسی که با کپیرایتینگ تبلیغ رولزرویس جاودانه شد.
در سرعت 60 مایل در ساعت، بلندترین صدایی که در رولز رویس میشنوید، ساعت الکترونیکی آن میباشد.
کپیرایتینگ درواقع کار بسیار مهمیست که توجه اندک جلبشدهی مخاطب را باید با حداقل کلمات و حداکثر هوشمندی، به مرحلهی خرید نزدیک کند. درواقع کپیرایتر باید بداند که چطور توجه مخاطب را جلب کند و سپس با این توجه جذبجلبشده چه کند؟
وظیفه محتوایی که تولید میشود جلب رضایت کاربر است. میتواند این رضایت با انتقال اطلاعات یا آوردن خنده بر لب و یا به فکر فرو بردن مخاطب شود. درواقع محتوا در راستای نیازمندیهای مخاطب پیش میرود و باید خوخراکی برای مخاطبان باشد؛ نه ابزاری برای فروش! بنابراین یک محتوای ایدهآل باید ویژگیهای زیر را داشته باشد:
چیزی که این روزها بیشتر میشنویم اصطلاحیست که در اکثر پلتفرمها میشنویم و کابرد دارد. بازاریابی محتوا (Content Marketing) شاخهای از بازاریابی دیجیتال (ِDigital Marketing) است که برای اهداف مختلفی تولید و تهیه میشود. شش مورد از مهمترین این اهداف عبارتند از:
شاید بتوان گفت که بازاریابی محتوای باکیفیت، اصلیترین و سریعترین راه برای پیشبرد اهداف برند و تغذیه کاربران برای اهداف ذکر شده میباشد. این بهاین معناست که برای هرشغلی و در هر پلتفرمی نیاز به محتوا و محتوانویسی هست. فرقی نمیکند که شما یک بلاگر در اینستاگرام هستید، یا یک وبسایت فروش وسایل صنعتی دارید و یا در کانال آموزش زبان خارجی در تلگرام فعالیت میکنید. این محتواست که کاربران را با شما همراه میکند و بهوسیله آن میتوانید مخاطبان را به مشتریان وفادار خود تبدیل کنید. اما نه در کوتاهمدت، بلکه در بلندمدت و با بازدهی بسیار بالاتر!
این محتواست که به برند هویت میدهد و اینگونه شخصیت برند شکل میگیرد. همانگونه که نحوه آداب و معاشرت فرد و نوع پوشش او بخشی درصد زیادی از شخصیت او را نمایش میدهد. برند نیز همین شکل است. بنابراین بسیاری از مشاغل سعی میکنند شخصیت برند خود را جوری شکل دهند که با بیزنس خود سنخیت داشته باشد. مثلا یک وبسایت فستفود، باید شخصیتی مانند یک جوان امروزی که عاشق پیتزاست داشته باشد یا صفحه اینستاگرام یک کسبوکار فروش محصولات صنایع دستی باید مقداری به فضای سنتی نزدیکتر باشد تا فضای مدرن.
باید برای تولید محتوا خوب هزینه کرد. این هزینه میتواند بهصورت مالی یا زمانی پرداخت شود. اما چیزی که واضح است این است که محتوای ارزشمند و غنی، ارزان نیست! تولید محتوا کار بسیار سخت و پیچیدهلیست و تولید محتوای باکیفیت، سختتر و پیچیدهتر است! معمولا بازاریابی محتوای با کیفیت طی یک پروسه چند مرحلهای تهیه و تولید میشود:
*فاز برنامهریزی: هدفگذاری> مخاطب شناسی> استراتژی محتوایی> ایجاد تقویم سردبیری>
*فاز اجرا: تولید محتوا> انتشار محتوا> ترفیع محتوا> تجزیه و تحلیل و گزارشگیری
بازاریابی محتوا یک سیکل است و نباید صرفا با انجام آن از نقطه صفر تا نقطه 100، به آن پایان دهیم. چرکه باید این مراحل دائما تکرار شوند و محتوا را رفتهرفته پربارتر و غنیتر کرد. با انجام این مراحل میتوان تضمین کرد که محتوای تولید شده، بهترین نتیجه را بههمراه خواهد داشت.
هدف یک محتوا باید بیانکننده این باشد که از برنامه محتواییمان چه میخواهیم و چه انتظاری داریم. این هدفگذاری به ساختار محتوایی ما نظم میدهد و چارچوب آن را بهخوبی مشخص میکند. پس همین در ابتدای مسیر، هدف خود را در برنامه بازاریابی محتوایی درنظر بگیرید و آن را معین کنید. البته این قالب در هر هدفی قابل اجراست و صرفا مخصوص بازاریابی محتوایی نیست اما در این مطلی قصد داریم بهصورت اختصاصی برای بازاریابی محتوایی آن را مورد بررسی قرار دهیم. هدفی که انتخاب میکنید باید SMART باشد. یعنی:
Specific= مشخص و واضح باشد.
Measurable= قابل اندازهگیری باشد.
Attainable= قابل دستیابی باشد.
Relevant= مربوط باشد.
Timely= به بعد زمان توجه کند.
با رعایت این موارد میتوان روی معیارهای خود تمرکز کرد و در راستای آن پیش رفت. اما اهدافی که یک تیم محتوایی میتواند پیش بگیرد در سه بخش عمده تقسیم میشود. این سه بخش، اهداف اصلی بازاریابی محتوایی را شکل میدهند و در راستای آن قدم برمیدارند که به شکل زیر است:
این اهداف صرفا برای افزایش فروش در نظر گرفته میشود که بهنوعی بهمنظور پرزنت کردن و متقاعدسازی مخاطب انجام گرفته و او را به به مرحله خرید سوق میدهد. بسیاری از برندها در ابتدای مسیر خود اینگونه اهداف را در مسیر پیشرفت خود قرار میدهند.
نمونه اهدافی بازاریابی:
محتوا پس از مقداری جان گرفتن و استقلال حدودی، شروع به تغذیه برندینگ (Branding) بیزنس میکند که در راستای این اهداف، نام برند، هدف بازاریابی قرار میگیرد.
نمونه «اهدافی ارتباطی»:
تصویر برند بسیار مهم است و با این تصویر ذهنی که در ذهن مخاطبان ثبت میکند میتواند خود را فردی مطمئن، باانصاف، باکیفیت و مردمی جلوه دهد اما در مقابل نیز میتواند تصاویر ذهنی منفی مانند بیکیفیت، بیارزش، غیرقابلاعتماد را در اذهان مخاطبان ثبت نماید.
مثلا تصویر ذهنی من از برند رولکس (Rolex): گرانقیمت/ لاکچری/ باکیفیت
یا برند نایکی (Nike): متنوع/ همیشه بهروز/ باکیفیت
این اهداف در تمامی مراحل بیزنس قابلاجراست که هدف آن جذب مخاطب است. اینگونه اهداف، اهداف مورد علاقه من است! در این نوع هدفگذاری صرفا رضایت کاربر و مهم است و باید سعی کرد تا تمامی چیزهایی که برای کاربر مهم است و به آن نیاز دارد را معیار قرار داد.
نمونه «اهدافی فنی»:
نکته: با انتخاب هرکدام از هدفها، دیگر هداف نیز بهصورت جزئی اجرا میشوند اما تمرکز باید روی هدف انتخابی باشد.
شناخت مشتری و مخاطب یکی از مهمترین فعالیتهاییست که یک کسبوکار باید آن را انجام دهد که اغلب، انجام این مرحله را یا انجام نمیدهند یا سرسری از آن عبور میکنند. بسیاری از بیزنسهایی که شکست خوردند، ضعف در شناخت مخاطب خود داشتند چون اگر ندانیم که برای چه کسی محتوا تولید میکنیم، نمیتوانیم نیاز او را بشناسیم و آن را برطرف کنیم. بنابراین این مرحله حتما با ریزبینی و دقت بررسی کنید.
اما در ابتدا باید ویژگیهای مشتری و مخاطب خود را بشناسیم. کسی که در وبسایت یا صفحه اینستاگرام ما پستهایمان را میبیند و لایک میکند و کامنت میگذارد، مشتری نیست! مخاطب ماست. مشتری فردیست که درحال حاضر از ما خرید میکند؛ کسی که بهعنوان مصرفکننده محصول، افراد تاثیرگذار بر تصمیم خرید و افرادی که در آینده ممکن است مشتری ما شوند، مخاطبان ما محسوب میشوند.
در این مرحله، شناخت پرسونا از اهمیت بالایی برخوردار است و میتواند کمک شایانی به امور ممحتوایی ما کند. پرسونا، یک کاراکتر فرضی از مخاطبان اصلی محتوای ماست. بهطور مثال پرسونای یک محتوای مربوط سئو ممکن است فردی بهنام فرهاد، 24 ساله، دارای لیسانس مدیریت بازرگانی، عاشق تکنولوژی، شاغل در بخش محتوایی یک شرکت طراحی داخلی و دیگر ویژگیهایی که به تکامل پرسونای ما کمک میکند. هرچقدر پرسونای ما کاملتر باشد، بیشتر به یک انسان واقعی تشبیه شده و میتوان راحتتر با آن ارتباط گرفت. یک بیزنس ممکن است یک یا چند پرسونا داشته باشد. پس سعی کنید پرسوناهای بیزنس خود را تا حد امکان کامل نمایید حتی از اطلاعاتی مانند نام، اوقات فراغت، علاقهمندیها، ناخوشایندیها و... نیز چشمپوشی نکنید.
برای شناخت پرسونا و مخاطب خود، کافیست که به مشتری نزدیک شد! بسیاری از تکنیکهای شناخت پرسونا انجام میگیرد که برای مخاطبشناسی انجام میگیرد. مانند برخی از فرمهای نظرسنجی که پس از خرید محصول از سمت فروشنده برای مشتری ارسال میشود یا امتیازدهی برخی از پستها و محصولات، صرفا شاخکهاییست که برای جذب سیگنال مخاطب ارائه میگردد. مصاحبههای IDI (In-depth Interview)، پرسشنامههای فیزیکی و آنلاین، Question Box، تالارهای گفتگو و فروم و... دیگر نمونههای شناخت پرسونا محسوب میشود.
به زبان ساده استراتژی محتوا را میتوان اینگونه تعریف کرد که استراتژی محتوا تعیین میکند چه محتوایی را در چه کانالی و درچه قالبی منتشر کنیم. این استراتژی ممکن است در قالب کاغذ یا فایل وورد یا پاورپوینت باشد که به آن سند استراتژی محتوا میگویند.
- حفظ یکپارچگی محتوا
- جلوگیری از اعمال نظرات شخصی
- نگهداری محتوا در مسیر اهداف
- ایجاد مرجع تصمیمات محتوایی
- راهنمایی کلی تیم محتوا
در هنگام تهیهی سند استراتژی اشاره به موارد زیر انجام میگیرد:
1. معرفی شرکت و برند
توصیفی از شرکت و برند را شرح میدهیم. این اطلاعات چشمانداز، ماموریت، فرهنگ و ارزشها، پورتفولیو، پیشنهادات منحصربهفرد (Unique Selling Preposition) یا USP برند است که یک دید کلی از هویت برند برای ما شرح میدهد.
2. شناخت فضای رقابتی
شناخت فضای رقابتی بسیار اهمیت بالایی در استراتژی محتوایی ما دارد. در این مرحله اهداف رقبا، فعالیتهای محتوایی آنها و نقاط قوت و ضعف آنها باید مورد بررسی قرار بگیرد.
انواع رقبا را در بازاریابی محتوایی میتوان به سه دسته کلی تقسیم کرد:
رقبای تجاری: رقبایی که کسبوکار مشابه یکدیگر دارند. مانند نایکی و یک مغازه فروش لباس ورزشی بزرگ محلی
رقبای تجاری-محتوایی: مثل نایکی و آدیداس که هم از نظر کسبوکار و هم محتوا، از روند مشابه برخوردار هستند.
رقبای محتوایی: مانند نتفلیکس و یک وبسایت که صرفا نقد فیلم انجام میدهد و اطلاعات مهم فیلمها را با یکدیگر مقایسه و بررسی میکند.
3.درون مایه (تم)
هر برندی یک تم دارد که در قالب چند کلمه حوزه فعالیت خود را معرفی میکند. مثلا:
نتفلیکس: فیلم/ سریال
اوبر: حمل و نقل درون شهری
آمازون: کالا/ خرید آنلاین
4.ابزارهای انتشار
ابزارهای انتشار نیز باید موارد دیگری باشد که در سند استراتژی محتوا ثبت میشوند. این ابزار ممکن است بهصورت آنلاین و آفلاین وجود داشته باشند. مانند یک مطلب در روزنامه که نوعی محتوای منتشرشده در فضای آفلاین است و مقاله که شکل آنلاین آن محسوب میشود. انتخاب ابزارهای رسانهای کاملا بستگی به نوع کسبوکار دارد و باید بهصورت دقیق مورد بررسی قرار گیرد.
5.موضوعات محتوا
موضوعات محتوا نیز یکی از اصلیترین اهداف ساخت سند استراتژی محتواست و باید بدانیم موضوعاتی که انتخاب میکنیم در راستای چه هدفیست و چرا باید این محتوا تولید شود. برای گردآوری تمامی این موضوعات به طوفان فکری و اتاق فکر، تحقیق از مخاطبان، کلمات پرتکرار مرتبط گوگل (Latent Semantic Indexing) انجام میگیرد تا نهایت استفاده را برای جستجو را برای موضوعات انجام داد. انواع موضوعات محتوا براساس محتوای ستونی (Pillar Content) میتواند به سه بخش عمده تقسیم شود:
محتوای تعاملی (Interactive Content): این نوع محتوا، محتواییست که مخاطب را ترغیب به یک عکسالعمل از سمت کاربر میکند. بهطور مثال در انتهای مطلب سوالی درگیر کننده مطرح میشود که خواننده را مجاب به نوشتن کامنت یا ثبت نظر میکند. مثلا به نظر شما بهترین فوتبالیست جهان کیست؟ کریس رونالدو یا مسی؟
محتوای همیشهسبز (Evergreen Content): محتواییست که همیشه نیاز کاربر بوده است و برای جذب ترافیک انجام میگیرد. مثلا لوازمی که باید برای سفر به کانادا همراه داشته باشیم.
محتوای خبری، رویداد و اتفاقات (Event Content): این نوع محتوا نیز یا بهصورت ایمیل، پست اینستاگرام، استوری، وبلاگ و دیگر اشکال ارسال میشود.
6.انواع قالبهای محتوا
انواع قالبهای محتوا را نیز پیشتر با شما مرور کردیم که به پنج صورت متن، تصویر، ویدئو، صوت و تلفیقی وجود دارد.
7.زبان برند:
زبان برند تعیین میکند که لحن و زبان گفتار ما در محتوا چگونه باشد. زبان برند به این معنیست که گاهی یک برند قصد دارد از یک یا چند لغت یا واژه در محتوای خود بیشتر استفاده کند. مانند شرکت تپسی که رانندهگان خود را سفیر مینامد و یا علیبابا که بلیط میفروشد؛ نه بلیت! این زبان همهجا و در هر پلتفرمی یکسان است.
اما لحن محتوا در پلتفرمهای مختلف ممکن است تغییر کند. مثلا در توئیتر که یک فضای کاملا مردمی و اجتماعی دارد، بهتر است برای ارتباط بیشتر با مخاطب لحن خودمانی و محاوره را انتخای کنیم و گاهی حتی استفاده از شوخیهای مناسب را در دستورالعمل کار خود قرار دهیم. اما در مقالات وبسایت معمولا لحن دوستانه با ساختار معیار را انتخاب میکنند. اما باز این انتخاب لحن در هر پلتفورمی پستگی به کسبوکار نیز دارد.
انواع لحن را میتوان به چهار دستهبندی مجزا تقسیم کرد:
لحن فاخر:
بسی مفتخریم که در این روز فرخنده یارا بودید مارا.
لحن رسمی:
بسیار سپاسگذاریم که در این روز مبارک ما را یاری نمودید.
لحن دوستانه:
بسیار ممنونیم که در این روز عزیز ما را همراهی کردید.
لحن محاوره:
خیلی مرسی که تو این روز قشنگ پیشمون بودین.
8.دستورالعمل پاسخگویی به محتوای کاربرساز:
هنگامی در ابزارهای تعاملی حضور دارید، پاسخ به نظرات کاربران یک امر ثابت است. بنابراین باید برای پاسخدهی به آن یک قالب مشخص داشته باشید تا طبق آن به سوالات پاسخ دهید. همچنین برای محتوای کاربرساز (User Generated Content) نیز یک دستورالعمل مشخص داشت تا بهمحض مواجهه با آن این دستورالعملها را انجام داد.
9. ترفیع محتوا:
در این مرحله از استراتژی محتوا باید تعیین شود که هر مقاله در چه فضایی و با چه مضمونی باید منتشر شود و بهعنوان یک تبلیغات درون شبکهای از آن استفاده نماییم. چون هر مقالهای به دلیلی تولید میشود پس باید به آن ارج نهاد و آن را به دیگران معرفی کرد تا نهایت تلاش را برای جذب مخاطب بهکار ببریم. مثلا انتشار مقالههای جدید وبلاگ در اینستاگرام و نوشتن درباره آن. پس نباید صرفا بدون ترفیع، محتوا تولید کرد!
10. نبایدها
هرسازمانی برای خود خطوط قرمزی دارد و نمیخواهد که در محتوا این خطوط قرمز ورود کنند. بنابراین در استراتژی محتوا باید قسمتی وجود داشته باضشد تا نبایدهای بیزنس خود را در آن قرار دهیم. مثلا برند سواروفسکی (Swarovski)، برند تولید کننده جواهرات، در ادبیات محتوایی خود اصلا از واژه «ارزان» استفاده نمیکند!
تقویم سردبیری خط مشی افرادیست که وظیفه تولید محتوا را برعهده دارند. در این جدول که به تقویم سردبیری معروف است، محوری وجود دارد که روزهای هفته در آن مشخص است و در محور دیگر باید تاریخ انتشار محتوا، رسانه و کانال انتشار، عنوان محتوا، نوع محتوا، قالب محتوا، مسئول تولید محتوا، مسئول تایید و انتاشر محتوا، آخرین مهلت نهاییسازی محتوا، الویتهاو آخرین وضعیت محتوا ذکر میشود. در زیر نمونهای از یک تقویم سردبیری را برای شما ارائه کردهایم:
پس از گذشت 4 پله، قدم پنجم مربوط به تولید محتواست. تولید محتوا همان چیزیست که آموختیم در قالب مشخص، در شکل مشخص، برای رسانه مشخص، با ادبیات مشخص محتوا تولید کنیم. برای تولید محتوای قدرتمند و غنی باید تمامی این مراحل به نوعی طی شوند و همین محتواست که باعث موفقیت ما میشود. ما سه نوع محتوا از نگاه کسبوکار داریم که باید به آن توجه شود.
محتوای خوب (محتوایی که هرچقدر خوب، اما به آن نیاز نداریم): محتوایی که فرم و محتوای استاندارد دارد اما طبق بریف محتوایی ما تهیه نشده است.
محتوای بد (محتوایی که نه ما به آن نیاز داریم نه مخاطب!): محتوایی که فرم و محتوای غیر استاندارد دارد و اصلا طبق بریف محتوایی ما نیست.
محتوای درست (محتوایی که ما نیاز داریم): محتوایی که هم طبق فرم و محتوای استاندارد و در راستای بریف محتوایی تهیه شده است که هم نیاز ما را برآورده میکند و هم نیاز مخاطب را.
بریف محتوایی چکیدهای از متن محتواست که که طبق درخواست کارفرما و کارشناس تهیه میشود و برای شفافسازی کار برای تولید کننده محتوا ایجاد میشود. البته بریف محتوایی میتواند در هر شاخه و زمینهای تنظیم و تهیه شود. در بریف محتوایی باید اطلاعاتی مانند نام برند، نام محصول، تاریخ سفارش و تحویل، حجم مورد انتظار، کانال انتشار، عنوان محتوا، هدف محتوا، پیام اصلی، پیامهای فرعی، مخاطبشناسی و در انتها بخشی با عنوان الزامات یا توضیحات قرار میگیرد. این جدول کاملا انعطافپذیر بوده و میتوانید بخشی را به دلخواه حذف یا اضافه نمایید.
اما این انتهای مسیر نیست!
پا انتشار محتوای درست در کانال درست میتوانید ترافیک خوبی دریافت کرده و باعث دیده شدن بیشتر محتوا شوید. باید کاملا درک کنید که محتوای منتشر شده در اینستاگرام با محتوایی که در لینکدین منتشر میکنیم و یا توئیت میگذاریم و یا دیگر اپلیکیشنها تفاوت دارد. همانطور که با هم مرور کردیم هر کانال زبان و ادبیات خاصی دارد که باید طبق آن پیش رفت. مثلا فضای اینستاگرام یک فضای دوستانه و تضویر محور است در حالیکه لینکدین عموما درباره کسبوکار و فضای اینترنتی است یا توئیتر که عموما متن محور است و بیشتر در قالب کاملا صمیم و با ادبیات محاوره درباره مسائل مختلف صحبت میشود.
تولید محتوای خوب و قدرتمند کار بسیار سخت و پرزحمتیست؛ بنابراین باید برای نتیجه بدست آمده ارزش قائل شویم و آن را در سایر کانالها منتشر و تبلیغ کنیم. بهطور مثال اگر مقالهای در وبسایت آپلود میشود، بهتر است در سایر مقالات مرتبط، برخی صفحات وبسایت، پست یا استوری اینستاگرام، توئیتر و تلگرام و دیگر کانالها و صفحات اجتماعی باید ترفیع شود. تمامی این راهها رایگان بوده و میتوان از آن استافاده کرد.
اما راههای دیگری نیز وجود دارد که رایگان نیستند ولی نتایج خوبی را بههمراه دارند.+647+65+95+95+9+9
اگر وبسایت دیگری محتوایی منتشر کند و در آن به وبسایت شما لینک دهد، در واقع وبسایت A به وبسایت شما بکلینک داده است و شما از وبسایت A یک بکلینک دارد. علیرغم اینکه خرید و فروش بکلینک در نگاه گوگل اشتباه است، این تبادل لینک بین وبسایتها انجام میگیردو البته باید سعی کنید که بهصورت کاملا نامحسوس این خرید و فروش بکلینک انجام بگیرد تا توسط رباتهای گوگل جریمه نشوید.
شاید برایتان سوال پیش بیاید که اصلا چرا باید بکلینک بخریم در حالی که گوگل با آن مشکل دارد؟ درواقع بکلینک نوعی اعتبار است که از سمت وبسایت بکلینک دهنده به وبسایت بکلینک گیرنده منتقل میشود و به این معناست که وبسایت B درحدی خوب و استاندارد است که سایر وبسایتها درباره آن مینویسند و حاضرند اعتبار خود را برای آن وبسایت خرج کنند که این مسئله کاملا با چیزی که گوگل انتظار دارد مغایرت دارد چون تمامی توجه گوگل به رضایت و هبود سرچ کاربر است. اما در حاضر مخالفت خیلی زیادی با خرید و فروش بکلینک در فضای اینترنت وجود ندارد البته تا زمانی که کاملا عادی و طبیعی رفتار کنید! درصورت نخریدن بکلینک برای وبسایت شما اتفاقی نمیافتد و وبسایت شما مسیر خود را طی میکند اما گاهی وبسایت شما نیاز به یک تقویت مضاعف دارد تا بتواند از آن مرحله بالاتر برود. این بکلینک بهعنوان یک تزریق ویتامین یا داروی انرژیزا عمل میکند و باعث رشد میشود؛ البته نباید فراموش کرد که استفاده بیرویه از بکلینک قطعا باعث جریمه سنگین از سمت گوگل میشود. برای خرید و فروش بکلینک میتوانید از پنلهای معتبر مانند تسمینو و تریبون استفاده نمایید.
اینفلوئنسر مارکتینگ شاخهای دیگر بازاریابی و زیر مجموعهای از دیجیتال مارکتینگ است که استفاده درست و دقیق از آن باعث نتایج خوبی خواهد شد. با پیشرفت تکنولوژی و گستردگی صفحات مجازی و اینترنت، بسیاری از افراد هستند که در زمینههای مختلف فالوورر جذبکردهاند مثلا بلاگرها یا سلبریتیها. این افراد بهواسطه تعادا فالورهای خود یک رسانه محسوب میشوند بهعنوان ابزاری برای دیده شدن. برخی از جذابترین اینفلوئنسر مارکتینگها را باهم مشاهده میکنیم:
کمپینها دنیای گستردهای دارند و معمولا بستگی به استراتژی بازاریابی دارد که چه محتوایی، با چه بودجهای، در چه کانال یا کانالهایی منتشر شود. بکلینک و اینفلوئنسر مارکتینگ هم میتواند جزئی از کمپین بازاریابی ما باشد. به مجموعهای یا برنامه کوچکی از بازاریابی که طبق برنامهای و با هدف خاصی تهیه و انجام میشود کمپین گفته میشود. معمولا شرکتهای بزرگ برای مناسبت خاص، بودجههای قابلتوجهی را در برای لانچ کردن چندین پروژه ایمیل مارکتینگ، اینفلوئنسر مارکتینگ، بکلینک و... تخصیص میدهند.
هشتگ در بخش ترفیع محتوا، نقش موثری را ایفا میکند و باعث دیده شدن محتوا میشود. این تکنیک هم رایگان بوده و هیچ هزینهای ندارد؛ البته باید بدانید چگونه از آن بهصورت بهینه و کاربردی استفاده نمایید.
مثلا پستی را در اینستاگرام در نظر بگیرید که درباره «طرز تهیهی ماکارانی با تهدیگ سیبزمینی» میباشد. برای این پست باید سه مورد هشتگ در نظر بگیرید.
1.هشتگهای عمومی صنعت: هشتگهایی که با دید بالا به صنعت نگاه میکند. مثلا:
#آموزش_آشپزی
#آشپزی_آسان
#آشپزی_ایرانی
2.هشتگهای اختصاصی برند: هشتگهایی که در مقیاس کوچکتر در وصف برند ایجاد میشود. مثلا:
#آشپزی_با_فرهاد
#ashpazi_ba_farhad
3.هشتگهای اختصاصی هر پست: این هشتگها صرفا برای هر پست ایجاد میشود و محتوای آن را بازگو میکند. مثلا:
#طرز_پخت_ماکارانی
#ته_دیگ_سیب_زمینی
#دسنور_پخت_ماکارانی
آخرین مرحله از این چرخه تولید محتوا، تجزیه و تحلیل و گزارشگیری است که فیدبکی محسوب میشود از آ«چه فکر کردیم و تولید کردیم و منتشر کردیم. این مرحله نیز به مهمی مراحل دیگر است و باید برای آن وقت گذاشت و تا حد امکان محتوا را بهبود داد.
مهمترین متریکهایی که در شبکههای اجتماعی (بهطور مثال اینستاگرام) باید بررسی کرد، موارد زیر است:
-Impression تعداد دفعات دیده شدن یک محتوا
-Engagement Rate نرخ فعالیت فالوورهایی که محتوا را دیدند نسبت به کل فالوورها
-Likes لایکها
-Reach تعداد بازدیدکنندگان منحصربهفرد
-Followers تعداد فالوورها
-Comments تعداد و محتوای کامنتها
-Session تعداد کل دورههای ورودی
-Organic Session تعداد دورههای ورودی ارگانیک
-Avg. Time on Page متوسط زمان ماندن در صفحه
-Avg. Page & Session متوسط صفحات بازشده در هر دوره
-Bounce Rate نرخ پرش
Session: به مجموعه فعالیتهای یک کاربر در صفحه در یک بازه زمانی خاص را یک Session میگویند. مثلا کاربری که وارد یک وبسایت میشود، یک صفحه از وبلاگ را باز میکند، صفحهای دیگر از محصول را باز میکند و مدتی آن را مطالعه میکند سپس خارج میشود، تمام این پروسه یک Session محسوب میشود.
Organic: به ورود کاربر از طریق موتور جستجو یه وبسایت را ورود ارگانیک مینامند که دلیل آن این است که برای ورود این کاربر هیچگونه تبلیغاتی صورت نگرفته و بهصورت کاملا طبیعی وارد وبسایت میشود.
Bounce Rate: اگر کاربر وارد یک صفحه از وبسایت شود و بدون این که روی هر یک از علائم وبسایت کلیک کند و اتفاقی جدید را رقم بزند، از آن صفحه خارج شود، یک Bounce Rate را بهوجود میآورد.
در یک تیم محتوا چندین سمت مختلف وجود دارد که وظایف مختلفی نسبت به اهداف مختلفی که برای آنها در نظر گرفته میشد را انجام میدهند. این پوزیشنها عبارتند از:
A) مدیر محتوا - Content Manager
B) ستراتژیست محتوا - Content Strategist
c) بلاگر - Blogger
D) کارشناس شبکههای اجتماعی - Social Media Specialist
E) کارشناس محتوای بصری - Visual Content Specialist
A) مدیر محتوا - Content Manager
-تعیین اهداف سهگانه بازاریابی محتوایی مطابق با اهداف کسبوکار با کمک استراتژیست محتوا
-تعیین سند استراتژی محتوا با کمک استراتژیست محتوا
-تدوین تقویم سردبیری بلاگ با کمک بلاگر
-تدوین تقویم سردبیری شبکههای اجتماعی با کمک کارشناس شبکههای اجتماعی
-بریف کردن کارشناسان محتوا و سفارشگذاری محتوا محتوا برای تیمهای مختلف (متن، گرافیک، ویدئو و...)
-نظارت کیفی بر فرایند تولید، انتشار و ترفیع محتوا (از نظر کیفیت محتوا، کیفیت فرم، انطباق با بریف، اهداف پرسونا، استراتژی محتوایی و تقویم سردبیری)
-رصد کردن مستمر شاخصهای اندازهگیری و مدیریت میزان موفقیت در حصول به اهداف
-مدیریت ترافیک واحد محتوا
B) استراتژیست محتوا - Content Strategist
-تعیین اهداف سهگانه بازاریابی محتوایی منطبق با اهداف کسبوکار با کمک مدیر محتوا
-تدوین سند استراتژی محتوا به کمک مدیر محتوا
-رصد، بررسی و تحلیل برنامههای محتوایی رقبا
-برنامهریزی کمپینهای محتوایی
c) بلاگر - Blogger
-تدوین تقویم سردبیری بلاگ با کمک مدیر محتوا
-نگاش و و یرایش مقالات بلاگ منطبق با اسناد بالاسری
-انتشار محتوا منطبق با تقویم سردبیری
-اندازهگیری، تحلیل و گزارشدهی شاخصها
D) کارشناس شبکههای اجتماعی - Social Media Specialist
-تدوین تقویم سردبیری شبکههای اجتماعی با کمک مدیر محتوا
-نگارش، ویرایش و انتشار محتوا در شبکههای اجتماعی منطبق با اسناد بالاسری و تقویم
-مدیریت محتوایی کاربرساز شبکههای اجتماعی
-ارتباط با اینفلوئنسرها جهت ترفیع محتوا
-اجرای کمپینها و مینیکمپینهای شبکههای اجتماعی
-اندازهگیری، تحلیل و گزارشدهی شاخصها
E) کارشناس محتوای بصری - Visual Content Specialist
-تولید تصاویر و ویدئو منطبق بر بریف
-هماهنگی با تقویم سردبیری
این پوزیشنها و سمتهای مختلفی که ذکر شد مربوط به شرکتها و کمپانیهای بزرگ هستند که برای هر سکشنی نیاز به افراد مختلف دارند. اما گاهی با آگهیهای کاری جالبی مواجه میشویم که مثلا به یک کارشناس محتوا مسلط به نگارش، مسلط به فوتوشاپ، مسلط به کورل، مسلط به اصول نگارشی و... نیازمندیم! این آگهیها معمولا توسط بیزنسهای کوچکتر منتشر میشوند که باتوجه به بودجه محدودی که دارند، نیاز به فرد یا افرادی دارند تا با حداقل هزینه بتوانند امورات خود را انجام دهند. این شرکتها فرصتهای شغلی مناسبی برای افرادیست که بهتازگی وارد عرصه محتوا شدهاند و میتوانند با ورود به این مشاغل خود را به چالش بکشند و بهتنهایی تمامی امور محتوایی کسبوکار را انجام دهند. مشغول شدن در این مشاغل باعث میشود تا:
اول، با تمامی جوانب کار آشنا شوند و سپس در یک شرکت بزرگتر و در حوزهای که به آن علاقه دارند مشغول به کار شوند.
دوم، قابلیتهای کاری خود را بالا ببرند و کسب سابقه کنند.
سوم، تجربیات خود را بالا ببرند تا بتوانند در ادامه با تخصص خود بهعنوان فردی متخصص استخدام شوند.
برای یادگیری بیشتر محتوا و محتوانویسی، باید دانش خود را بالا برد و مطالعه خود را بیشتر کرد؛ چه بهتر که مطالعاتی که انجام میدهیم از بهترین نویسندگان عرصه بازاریابی و کانتنت باشد. در ادامه قصد داریم هشت مورد از بهترین کتابهای برتر در زمینه بازاریابی محتوایی را خدمت شما معرفی کنیم که قطعا یکی از بهترینهاست. این کتابها از محبوبترینها میباشند و قطعا اگر از خوانندگان این کتابها بپرسید، متوجه ارزش آنها خواهید شد.
1.دوباره فکر کن (آدام گرانت)
2.هنر نویسندگی خلاق (ایزابل زیگلر)
3.بهتر بنویسیم (رضا بابائی)
4.جایگاه سازی (اّل ریس و جک تراوت)
5.چکش بصری (لورا ریس)
6.حق نوشتن (جولیا کامرون)
7.عادت روزانه نوشتن (مارگرت جراوتی)
دوستدار بیزنس، سئو، تکنولوژی، گوگل و تمام متعلقات آن! در جایگاه متخصص سئو، افتخار همکاری با تیم قدرتمند پایدار سامانه را دارم و راه ارتباطی من با شما، مقالاتیست که سعی میکنم با زبانی ساده و کلماتی همهفهم، بنویسم.
نظرات کاربران
شبنم
مطالب فوق العاده بی نظیری رو اشاره کردید در مورد محتوای سایت، با اینکه خیلی طولانی بود ولی من کامل مطالعه و استفاده کردم سپاسگزارم
دیدگاه شما
از همین دسته بندی